آهنگ داوود کریمی و فرهاد بیک محمدلو قصه عشق

متن ترانه داوود کریمی و فرهاد بیک محمدلو به نام قصه عشق

بنام الله بنام خدای عاشقا
قصه ی دوتا عاشق که زود شدن از هم جدا
دو بچه یکی عاشق یکی رهگذر
یه نگاه اتفاقی که خیلی زود گذشت
پسرک تو یه نگاه عاشق دختر شد
همون نگاه اول واسش یه فرصت شد
ابراز علاقه کرد با کلی دلهره
هنوز که هنوزه چوب دلشو میخوره
هرچی میگذشت دخترک سردتر میشد
تموم آرزوهای پسر حسرت میشد
قصه ی عشقشون توی کل شهر پیچید
پسر تموم‌رویاهاشو با دختر میدید
روی تموم‌دیوارا اونا اسمشون بود
دیوونه دوست دارم شعار عشقشون بود
خیلی محدود بودن همو کم میدیدن
آخرغصه شونم‌رسید به نرسیدن
پسرک‌داستان خیلی مغرور بود آره
ولی هرکی تو زندگیش یه زندگی دیگه داره
پسرک هرکاری کرد واسه موندن اون دختر
ولی فهمید دختر به رفیقش پا داده
از اون به بعد پسر دیگه آدم‌سابق نیس
ولی هرکی میپرسه میگه که دیگه عاشق نیس
روزا میخنده ولی همه از شباش بیخبرن
گله داره حتی از خدایی که دیگه عاشق نیس
دلش پره غمه غروری نمونده براش
سرافکنده شده جلو همه حتی جلو باباش
که دیگه اونو مث یه مرد نمیدونه
توی تموم شهر اسمش پیچیده دیوونه
توی هرجمعی که هست سرش پایینه
نمیخاد ببینه خودشو حتی تو آیینه
دلش هوایی میشه واسه اون دختر ولی
فکر رفیقشو عشقش مغزشو —-
چی اومد سر من که قول داده بودم دیگه برنگردم
که امشب دوباره به یاد چشات گریه کردم که انگار تمومی نداره دیگه بی تو دردم
یه امشب چی میشه سرم رو روی شونه ی تو بذارم
سرم رو دیگه از روی شونه هات بر ندارم یجوری بخوابم که یادم بره روزگارم
پسرک خود منم صدامم رو پخش الان
سالگرد جداییمون امشب ازهمون شباس
دلم‌ بدگرفته دلم دستاتو میخاد
تو بگو جهنم‌ ببین مرد نیسم نیام
صدامو میشنوی پر از درد و بغض و آهه
روزگارم‌مث رنگ چشمات سیاهه
که ساختی برام خدا تلافی میکنه
اصن فک کردن به امثال تو خیلی اشتباهه
بیا فکروخیالتو بردارو از زندگیم برو
مادرم‌هرروز و هرشب دعا کرده تورو
چون نگفتم تو رفتی گفتم من ولت کردم
اخه هنوز دوست دارم توعه دیوونه ی خلو
چون هنوزم حلقمون توی دستم هست
هنوز تو یادمی به یادت هرشب مست
برو و خوش باش خدانگهدارت باشه
ولی مطمئن باش اسمت روی بچم هست